۱۳۸۹/۱۱/۷

گزارش صعود به قله سبلان گروه كوهنوردي آرش كمانگير



گزارش صعود به قله سبلان

«سبلان، كوه بزرگ آذربايجان با ارتفاع تقريبي 4811 تا 4840 متر يكي از زيباترين و پرجاذبه‌ترين قلل ايران است كه به دليل وجود درياچه زيبا و ديدن بر فراز قله بلند و مغرور آن جايگاه ويژه در ميان كوههاي ايران دارد …شكوه و جلال بي‌نظير …دشتهاي سرسبز …. يخچالهاي بزرگ …. چشمه‌هاي آب گرم……»
متن فوق در بروشوري كه از چند روز قبل از حركت بين گروه كوهنوردي آرش توزيع شده آمده بود. در انديشه اعجاز سبلان سرمست و كنجكاوانه منتظر روز موعود بوديم عشق سبلان تقريبا غروري را در ما ايجاد كرده بود و فكر مي‌كرديم آيا صعود موفقي خواهيم داشت.

سه شنبه پس از فراغت از كار روزانه به منزل رفتيم و در فاصله دو ساعتي كه وقت داشتيم توشه و كوله سفر را بستيم.
گروه كوهنوردي آرش با چند ميهمان در هيات نوزده نفره (چهار زن و پانزده مرد) ساعت 30: 19 دقيقه تقريبا همه آماده بودند اتوبوسي كه از ساري كرايه شده بود با اندكي تاخير رسيد و تا جابجائي كوله‌ها و سوار شدن ساعت 25: 20 دقيقه بسمت آمل و سپس كناره ساحلي را به مقصد گيلان و اردبيل پي گرفتيم. ساعت 24 به رامسر رسيديم و به جهت خوردن شام استراحت كوتاهي نموديم، در ساعت 45: …دقيقه بامداد حركت و نهايتا 20: 5 به اردبيل رسيديم و پس از جابجا كردن كوله‌ها در دفتر تعاوني در ساعت 55: 5 بمدت ده دقيقه نرمش كرديم و سپس صبحانه را دسته جمعي در قهوه‌خانه داخل ترمينال صرف كرديم. ساعت 8 روز چهارشنبه 31/4/83 با يك دستگاه ميني‌بوس بسمت جاده مشكين شهر و به مقصد روستاي قطور سر حركت كرديم. فاصله اردبيل تا مشكين شهر 95 كيلومتر ولي در 25 كيلومتري مشكين شهر از جاده اصلي به سمت چپ و سپس بفاصله 100 متر از جاده مشكين شهر جدا مي‌شديم در ابتداي راه تابلوي شابيل‌21 كيلومتر به چشم نمي‌خورد.

جاده از دو طرف مشجر و سربالايي و سرپاييني و پيچهاي زياد با باغهاي پر از تاكهاي كوتاه انگور و زردآلو همچنان طي مي‌شد از ميدان نماز روستاي لاهرود كه تا روستاي قطور سر 25 كيلومتر فاصله دارد رد شديم و از خيابان سبلان كه تقريبا خياباني خاكي و نيمه آسفالته و از كنار منبع آب 1000 متر مكعبي رد شده جاده مستقيم آسفالت را كه تابلوي سبز قله سبلان ـ شيروان در دره سي را نشان مي‌دهد گذر مي‌كنيم و در دو طرف جاده دشت ناهموار و وسيع كه در دور دستها كوهها نمايان است.

ساعت 45: 9 هوا برعكس لحظات قبل كه مه گرفته بود عالي شد و ما اميدوارتر و مصمم براهمان ادامه داديم. در امتداد جاده كه يك پيچ تند و گلي و در مقابل تپه بسيار بلند و سرسبز با دامن دامن گلهاي رنگارنگ كه اعجاز سبلان را جلوه مي‌نمود و قله سبلان بسان برجي تماشاگه اين راز بود. جاده خاكي مسير كه هر ساله دست خوش طغيان سيل قرار مي‌گيرد توسط يكدستگاه لودر در حال ترميم و بازسازي است. ساعت 05/10 به قطور سر رسيديم.

ساعت 11 بعضي از افراد گروه كوله پشتي و وسايل اضافي را با لندور به مسئوليت يك نفر راهي كمپ كردند و بقيه افراد پس از شنيدن حرفهاي سرپرست و راهنما راجع به تعيين عقب‌دار و وسط دار و امدادگر ـ فيلم بردار …. و اهميت رعايت نكات ايمني به جهت يك صعود موفق و تعيين و اعلام چند مدل سوت زدن كه براي اولين بار تجربه مي‌كرديم براه افتاديم در مسير انتخابي در فاصله 100 متري بالاي تپه‌هاي اطراف مه غليظي وجود داشت كه تقريبا با كمي بي‌دقتي راه را گم مي‌كرديم.

ساعت 35: 11 دقيقه در جهت عكس حركت رود خروشاني كه از قله‌هاي بلند سبلان سرچشمه مي‌گرفت طي مسير نموديم در كمپ اين جاده در سرپيچ تپه سنگي بلند و در كنار آن تپه سبزيست كه بايد مسير را از كنار سنگ بالا برويم.

ساعت 48: 11 دقيقه بمدت سه دقيقه در يال ‌مسطح با تك گل‌هاي پراكنده شقايق و سپس بسمت سينه‌كش ارتفاع مي‌گيريم سينه‌كشي‌ علفزاري با سنگهاي درشت در ميان علفزارها و سپس يك متر مربع كه چراگاه خوبي براي گوسفندان بود ساعت 12 از كنار چادر چاپاداران مي‌گذريم سگهايي كه به دفاع از حريم مسئوليت خويش و حفاظت گوسفندان براي غريبه‌ها پارس مي‌كنند و لحظاتي بعد بدرقه كنان ساكت مي‌شوند ساعت 05/12 بجاده رسيديم در اولين پيچ جاده كه شايد ده متر هم فاصله نداشت دوباره وارد مرتع شديم آواز دوستان خستگي از تن ما ربود ساعت 10: 12 وارد يك سرازيري شديم كه روستاي شابيل در سمت راست قرار داشت و يك پل تونلي كه جاده را به شابيل ختم مي‌كرد پس از پشت سر گذاشتن روستاي شابيل و عبور از لوله آب كه ظاهرا بوسيله سازمان آب كنترل مي‌شد وارد علفزار بسيار زيبائي كه شقايقهاي وحشي با بادهاي ملايم رقص و پايكوبي مي‌كردند حيف از اين همه زيبائي كه عكس بيادگار گرفته نشود. همين زمان يك گروه هفت نفري كه آنها نيز چون ما بسمت كمپ در حركت بودند برخورد كرديم و همه با هم پس از تعارفات و خسته نباشي مسير ردپاي‌ ملايمي را طي نموديم. هنگاميكه به مسير لوله كشي آب كه وارد يك حوضچه مي‌شد رسيديم پشت به حوضچه سينه‌كش ‌را بالا رفتيم و سينه‌كشي كه داراي سنگهاي ريز و شن و ماسه آهكي و گياهاني كه ريشه در اين مخلوط داشتند در اثر تردد كوهنوردان از ريشه در مي‌آمدند عطر و بوي آويشن طراوت خاصي به منطقه داده بود و كلمه و آواز همنوردان فضاي دوستي و محبت را با عطر و بوي دل انگيز سبلان وحدت بخشيد. اينجا كوه هست و كوهنورد. اينجا كلاس درس صبر و مقاومت است اينجا كوهنورد با همه خستگي بذر محبت مي‌كارد و خورشيد را درو مي‌كند آري آري زندگي در چنين فضايي زيباست دريغ از ياراني كه نبينند و ننگرند كامي از اين همه شكوه و زيبائي.

به هرحال ساعت 45: 12 دقيقه در حاليكه از سينه‌كش تپه‌هاي سبز بالا مي‌رويم مه غليظي همه جا را فرا گرفته بطوريكه عقب دار نفر ‌جلودار را به زحمت مي‌بيند.

به بهانه عقب افتادن و خستگي يكي از همراهان سه سوت ممتد كشيده تا علائم قراردادي سوت كشيدن را تمرين كرده باشيم سرگروه با اين علامت چند دقيقه‌اي استراحت داد تا ياران بهم بپيوندند.
ساعت 30: 12 به منطقه پناهگاه رسيديم در حاليكه گروه با انرژي فراوان آواز مي‌خواندند.
با وجودي كه راهنما قبلا فقط يك بار اين مسير را ديده بود در مجموع در هدايت گروه موفق بود و گروه از ايشان (آقاي شهرام يحيي نتاج) بسيار تشكر كرد.

پس از استراحت و تعيين جا و تخت در داخل كمپ و مختصري صرف غذا ساعت 05/19 جهت همنوائي ارتفاع گرفتيم و پس از يكساعت مراسم آواز و سرود به كمپ برگشتيم ازدحام جمعيت در كمپ بسيار زياد بود. ولي هر چه بود گذشت همه عشق و علاقه و توجه ما به صعود قله بود.

با توجه به صعوبت محل استراحت اغلب ياران از ساعت 2 الي 3 صبح بيدار شدند و بعضي با خوردن يك ليوان چاي پس از تحويل كوله‌پشتي‌ها و كيسه‌هاي اضافي به مسئول كمپ با برداشتن مختصري مايحتاج از جمله تنقلات در حد كيف كمتري يا كوله كوچك در ساعت 15: 5 حركت آغاز شد در مورد مسير از كمپ تا قله حرف زيادي نمي‌توان زد زيرا كه مسير يكسره سنگهاي طبيعي و سنگهايي كه در اثر عوامل طبيعي از بالا به پايين سرازير شده و در طول مسير تراكم گشته و جمعيتي كه از جاي جاي ميهن ما جهت فتح قله سبلان در رفت و آمد بودند مسير يكسره سربالائي تنه از روي تكه سنگها تا سنگ محراب ادامه داشت.

با همه خستگي و تقريبا بدون استراحت مسير طي شده وقتي به سنگ محراب رسيديم چند عكس به يادگار گرفتيم و فاصله 200 متري سطح را از روي برفها تا درياچه طي كرديم درياچه و در آغوش كشيدن گروه خود منظره‌اي ديدن و زيبا بود اشك شوقي كه از ديد‌گان جاري مي‌شد و بعضي‌ها سعي مي‌كردند احساسات خود را پنهان كنند.
نمي‌توان باور كرد كه بر بالاي قله درياچه اي به اين زيبائي پنهان باشد.

بهر صورت پس از تبريك گفتن به يكديگر و چهل و پنج دقيقه استراحت و فيلم برداري و خواندن سرود اي ايران در ساعت 11 بسوي كمپ روانه شديم.

قبل از رسيدن گروه به كمپ با صلاحديد سرپرست گروه و همفكري راهنما چهار نفر از ياران بسرعت پايين آمدند تا وسايل را تحويل گرفته با راننده ميني‌بوس تماس بگيرند و ساعت ورود و آمادگي را اعلام كنند همه اين مسائل انجام شد و ميني‌بوس توانست تا نزديكي‌هاي كمپ بيايد كه از نظر زماني بيست دقيقه پياده روي داشت.

و در ساعت 45: 16 سوار ميني‌بوس شده در ساعت 20: 20 به سرئين رسيديم تا پيدا كردن استخر و شنا كردن و برگشتن بسوي ترمينال ساعت 24 شد شام مختصري دسته جمعي صرف كرديم و به همت مسئول دفتر تعاوني به درون دفتر رفتيم و تا صبح استراحت كرديم.

از مهمترين مسائلي كه بنظر در اين سفر حائز اهميت بود يكدست بودن ـ تابع بودن و وحدت نظر گروه و دقت نظر كميته فني به اجراي يك صعود موفق. در مجموع سفر و صعودي بياد ماندني و خاطره انگيز بود. طعم شيرين اين صعود ما را براي صعود به دماوند كه در پيش رو داريم و سبلان ديگر آماده و چشم انتظار نمود. در صعود به قله سبلان ديديم آنچه كه شنيده بوديم.

هاشم مهدي زاده

هیچ نظری موجود نیست: